Advertisements
گزارش: رنج زبان بنیاد، بیژن کلکی به روایت محمد طلوعی
Advertisements
روز شنبه ششم مهرماه دومین جلسه داخلی کارگاه ترجمه فصلنامه «آستانه» با حضور دکتر امیرعلی نجومیان، دکتر کیان سهیل، محمد طلوعی و اعضای کارگاه ترجمه برگزار شد. در این نشست ابتدا دکتر نجومیان به شرح مختصری از اهداف و برنامههای انجمن علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. وی کارآمدترین بخش انجمن را فعالیت اعضای فصلنامه «آستانه» برشمرد و ضمن یادآوری فعالیتهای گذشته انجمن مثل اجرای نمایشهایی به زبان انگلیسی، سخنرانی، و پخش فیلم، کارگاه ترجمه را ضرورتی دانست که در معرفی صدای ادبیات ایران به دنیا موثر خواهد بود. دکتر نجومیان در اشاره به نتایج پایاننامهها و تحقیقاتی در مقایسه ترجمه ایرانیها و غیرایرانیها از آثار ادبی فارسی نتیجه عمل مترجمین ایرانی را به دلیل نزدیکتر بودن به بستر فرهنگی و فهم بهتر و دقیقتر زبان اصلی در مقایسه با انگلیسی زبانها موفقتر ارزیابی کردند.
پس از این مقدمه محمد طلوعی از دانشگاه تهران به معرفی بیژن کلکی و شعر او پرداخت. وی در سخنرانی کوتاه خود با عنوان «رنج زبانبنیاد، یا مصایب کلکی بودن» ابتدا به سابقه شاعری بیژن کلکی برغم ناشناختگی او اشاره داشت. به گفته وی، «بیژن کلکی از لحاظ شعری همدوره احمد شاملو است اما در شهرت به پای او نمیرسد. شاید مقداری از آن به خاطر زندگی در آستارا خودخواسته است و شاید قسمتی هم جبر زمانه است، اما از نظر شعر فارسی شخصیت مهمی است و از نشانههای اهمیت او میتوانم به جایزه قلم زرین گردون سال 73 اشاره کنم که در همان دوره کسی مثل بیژن نجدی جایزه داستان و بیژن کلکی جایزه شعر را برد. بیژن نجدی بعدها بسیار مشهور شد اما کلکی نه».
وی در تشریح ایدهی زبانبنیادبودن شعر کلکی به دو گونهی متفاوت شعر فارسی اشاره کرد که «در سابقه طولانی خود یا ایدهمحور بوده است یا زبانمحور. شعرهای ایدهمحور معمولا در شاعران عرفانی ایران نمود پیدا میکند و شعرهای زبانمحور در شاعرهای تکنیکیتر چون رودکی. البته خیلی وقتها شاعران ایدهمحور از زبان کم میآورند و با ایده خود کارهایی میکنند که بعدها شگرد زبانی بنظر میرسد (مثل درماندن هاي مولوی در وزن كه بعدها رضا براهني از آن شگردهاي زباني مي سازد)، ولی معمولا ایده اولی شعر برایشان اهمیت بیشتری دارد تا زبان … در مثالهای امروزی میتوان از جمله شاعرهای ایدهمحور به فروغ و شاملو و غیره اشاره کرد». وی در دسته بندی خود تصریح داشت که «حتی شاعری زبانی چون یدالله رویایی را نمیتوان تماما زبانمحور نامید چون حتی زبان هم در شعر او بعنوان ایده مطرح میشود … اما بیژن کلکی را میتوان نمونه خوبی برای شعر زبان محور نامید، اولین دلیلم شعرهایش است در دو کتابی که منتشر کرده، «نیامدی اسم آب یادم رفت» و «ترانههایی برای آلکاپون» و در همین شعرهاست که بیژن کلکی در استفاده از یکسری کلمات متفاوت در زبان معیار و زبان شاعرانه روز مطرح میشود، یعنی از کلماتی استفاده میکند که در زبان معیار كاربردي ندارد و حتي به نظر در زبان شاعرانه هم نمي گنجد (بحث قديمي اي بين شعرا رواج داشت كه چه كلمه اي شاعرانه است و چه كلمه اي به تجريد شاعرانه نيست؛ منظور اين دسته بندي براي كلمات نيست.) كلكي كلماتي را به خدمت مي گرفت كه تا پيش از شعر او در زمينه هايي ديگر كابرد داشت از علم الاسرار و جفر تا سيميا و كيميا. البته باید به عقب برگردم و بگویم که كاربرد كلمه در بين شعرا اين قدر همسان نبوده و مثلن رودکی معتقد بوده شاعر باید از دانش روز مطلع باشد و بالطبع كلماتي كه در شاخه هاي متعدد علم كاربرد دارد وارد شعر آن شاعر مي شود کمااینکه رودکی خودش دایره واژگانی گسترده اي داشته و از ستارهشناسی و هيات تا رياضيات و موسيقي را در بر دارد. همين طور گويش ها و لهجه هاي متفاوت فارسي دري براي ورود كلمات به سطح زبان شاعرانه بوده و در دوره معاصر مثلا نیما از زبان مازندرانی استفاده می کند و یکسری واژه ها وارد زبانش میشود. بیژن کلکی هم به خاطر تحقیقات مردمشناسانه اش در لرستان و جاهای دیگر کلمات این چنینی بدست میآورد. البته به نظر مهم نیست که منبع کلامش را از کجا میآورد اما استفاده از کلمهای چون «بیجاده» مثلا در این شعر «آ بود اول اسم تو» بنظر من کل ذات شعر را تغییر میدهد کمااینکه در ترجمهها نادیده گرفته میشود و بعد به تبع آن کلمه ای چون «اسم جلیل» با اسم اعظم که ارتباط با کلمه قبلی و کیمیاگری دارد …
طلوعی در ادامه سخنان خود به درد نادیده گرفته شدن کلکی در زمان شاعریاش اشاره میکند، «کلکی کسی است که یار غار شاملو بوده … اما دیده نشده و به هرحال مقدار زیادی حسرت و نادیده شدن در شعرش وجود دارد، اما این باعث نمی شود که شعرش تلخ شود مثل شعر نصرت رحمانی. هرچند که هم عصر او هست و شعرهای تلخی هم دارد».
وی در پاسخ به سوال دلیل اصلی نادیده ماندن کلکی در مقایسه با بزرگی چون شاملو میگوید اتفاقا کلکی و شاملو هردو در یک حوزه حرکت میکنند و آن حوزه فرهنگ عامه است، اما شاید پایتخت نشینی، تشریفات و تعریفگر داشتن هم در آن بی تاثیر نبوده ضمن اینکه با وجود حجم زیاد کارهای ادبی اش کلکی اصلا در دوره زندگی خود کتاب شعری چاپ نکرده!
ادامه جلسه به خوانش و تحلیل شعر “آ بود اول اسم تو”ی بیژن کلکی اختصاص داشت. طلوعی درباره این شعر و ترجمههایش معتقد است که «یکسری کلمات در شعر کلکی موجب تغییر ساخت شعر می شوند، یعني شعر دارد در سطحی عمل میکند و بعد یک کلمه به صورت ناخودآگاه به زبان شعر پرتاب مي شود كه ساحتي شعر را چندگانه مي كند يا تغییر می دهد، مثلا که حتی موجب میشود در این شعر احتیاج به دو راوی باشد به این شکل که یک راوی درباره زمان حال حرف میزند، و یک راوی که درباره زمانی ازلی ابدی صحبت می کند – در همین شعر. و به نظر می رسد که این تمهیدات چندروایی چندصدایی خیلی تحت تاثیر آدمهای دهه هفتاد باشد تحت تاثیر ادمهایی باشد که از دهه هفتاد شعر می گویند مثل مهرداد فلاح، علی عبدالرضایی و … حافظ موسوی. ولی این تمهیدات در شاعرهای قبلتری تجربه شده و کلکی نمونهای از آن است. حداقل دوصداییاش را در این شعر می توانیم ببینیم. و به نظر میرسد کلکی آدمی بوده که جلوتر از دوره خودش شعر میگفته هرچند که دیده نمیشدهاست».
اما تاثیر این بحثها در ترجمه دانشجویان این شد که چندصدایی و چندرواییبودگی شعر راه را به تاویلها و خوانشهای متفاوتی گشود. و در تایید حرفهای محمد طلوعی آن که برداشتها و ترجمههای مختلف از راویها، زمان روایت، و واژههایی کلیدی چون “بیجاده” و “اسم جلیل” مسیر ترجمهها را تغییر داده و گاه کاملا متغایر کرده بود.
ادامه جلسه با پرسش و پاسخهای دکتر سهیل و اعضای کارگاه از مترجمها و بحثهای تخصصیتری درباره ساختار شعر سپری شد. بقیه بحث و خوانش و ارزیابی سه ترجمه دیگر از دانشجویان به جلسهی بعدی یعنی دوشنبه 15 مهرماه ساعت 10-12 موکول گردید.
حضور در جلسات برای علاقمندان آزاد است.
دانلود کتاب “ترانه هایی برای آلکاپون” بیژن کلکی
خسته نباشی محمد طلوعی تحلیل خوبی بود.